بوی اطلسی - تقدیم به همسر مهربانم

 

مادرم امروز

مرا خواب دیده بود

با ردای بلند سفید

و دستهای طولانی که در افق گم می شد

مادرم خواب دیده بود

که حیاط خانه ما پر از اطلسی است

و دخترم که حجرالاسود را بوسیده بود

بوی اطلسی را حس می کرد

 

گفتم

روزت مبارک

مادرم لبخندی زد

و من به چشمهایش خیره شدم

پر از ستاره بود و روشنی

چشم های مادرم

سر سجاده نماز

پشت عطر گلاب ناپیداست

 

چقدر قامت مادرم به خدا نزدیک است

و دست هایش وقت دعا

از آسمان هم میگذرد

به مادرم گفتم

خوش بحال تو

می توانی خورشید را با دست بگیری

و او مدام

زیر لب می گفت

« فبای الاء ربکما تکذبان »

چقدر بهشت

چقدر انار

چقدر چشمه های زلال

نظرات 4 + ارسال نظر
Faezeh سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:53 ب.ظ http://faezehhp.blogfa.com

Salam
roze madar bar hamsare shooma mobarak
ishala 1000 sal zende bashan

[ بدون نام ] چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:51 ب.ظ

من خوبم ...روز مادر - مادر و همسر - شما هم گرامیباد....
..................................................................
و در این سکوت .....

lpln ldvchmd شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:14 ب.ظ http://اففح://صصص.ناشد.هق

جایزه داری اگر شناسایی کردی منو !!

محمد میرزائی شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:08 ب.ظ http://www.khan.ir

اومدیم،نبودید !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد