جنوب - عاشقتم

گفت : چرا تو بلاگ من نظر مینویسی ؟

گفت : زنده بدهند دستت ُ آنی خفه ش می کنی .

گفت : من اصلا فازم یه چیز دیگه س . تو از کجا میدونی من چی فکر می کنم .

گفتم : ببخشید دکتر . نمی دونستم کامنت گذاشتن تو بلاگ شما باعث افت شخصیت اجتماعی تون میشه

گفتم : امیدوارم به روابط کاری دولتی تون لطمه نزده باشم .

گفتم : خدا کنه باعث نشه تدریس تو دانشگاه ش بخاطر کامنت های من از دستش بره . بهش زنگ زدم جواب نداد . بهم زنگ زد . کار داشت با من . یه کاری قرار بود براش انجام بدم . قسمتی را انجام داده بود . یه پرس و جو و برآورد قیمت بود .

گفتم زنگ زدم جواب ندادی .

گفت تو کلاس تار بودم . نمی تونستم .

بعدش خیلی با خودم کلنجار رفتم که دیگه براش کامنت نزارم . سخت بود . مثل جدا شدن یه عضو از بدن . گرچه عضو های بیهوده ای تو بدن هستند مثل آپاندیس . ولی تا گندشون درنیاد . آدم قبول نمیکنه از بدن جداشون کنه .

گفت : من شمالی ام - انزلی چی - خیلی هم ناسیونالیستم تو این قضیه .

گفتم چرا حالا این رگ ناسیونالیست ت سیخ زده بیرون ؟

هیچی نگفت : ؟!

بازم هیچی نگفت ؟

و من علیرغم اشکی که تو چشام حلقه زده بود . آپاندیسم را عمل کردم . گندیده بود .

من جنوبی م - خیلی شدید جنوبی ام اما حسم انترناسونالیستیه .

جنوبی ها کرامت و عزت شون را با هیچی عوض نمی کنن .

هم هوای جنوب بیشتر وقتها مرطوب هست . هم شمال . اما این شرجی کجا و اون کجا رطوبت بعضی وقت ها خیلی چیزا را از آدم میگیره . بستگی به سرما و گرما داره .


جنوب عاشقتم

عاشق شرجی و بوی دریا

عاشق گرمی هواتم

عاشق اون غروبم که پر از هلهله هست

عاشق شروه ی دلسوختگان

عاشق موجم

عاشق چشم سیاه بدری

وقتی ازپشت نقاب چرمی

هر چی لنجه به آتش میکشه .

نظرات 2 + ارسال نظر
من سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:57 ب.ظ

دکتر چه کردی با مرد بزرگ؟
لا اقل دل این مرد دریا مثل دریاست .....
نکن اینطوری....
راستی من هم بچه آذربایجانم ....تبریزی هم هستم
حالا باید چی بگم؟....
اره...
دکتر جان ....
هیچی..!!!

محمد میرزائی شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:41 ق.ظ http://www.khan.ir

وای خدای من!
من تازه الان اینو خوندم!سعنی امشب بعد اینکه سابون رو نوشتم اومدم اینجا تا ببینم چی شده!آخه هر وقت اینجا می نوشتی یک میرور هم می زاشتی اونجا من متوجه می شدم.
ولی دلمو شکوندی اینا رو نوشتی!اینا چیه؟نکنه دنیال اون ستونک روزنامه ی ما هستی که داری اینطوری قلم می زنی!می خوای از آب و نون بندازی ما رو؟؟!!!
پسر جون اینقدر حساس نباش!ممکنه ما بی معرفت باشیم.ولی اینقدر ها که شما گفتید نیستیم!

آذربایجانیشم خیلی دوست داریم یا متعلقات!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد