قدری آفتاب

من هنوز آفتاب را انتظار می کشم اینجا در انتهای شب .

من بهار را بو می کنم اگر یخبندان بگذارد .

برکه ها یخ زده است . چند کبوتر از سرما خشکیده اند .

چند کبوتر از سرما بال هاشان یخ زده .

کنار برکه .

اینجا

گل های سرخ .

گلهای زرد .

گلهای صورتی

یخ زده است .

شب بر تمام برکه

بر تمام گل ها افتاده

من اینجا هنوز

به انتظار آفتاب می مانم

من عطر گل ها را دوست دارم

من پرواز را دوست دارم

من کبوتر ها را دوست دارم .


نظرات 2 + ارسال نظر
محمد میرزائی یکشنبه 19 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:57 ب.ظ http://www.khan.ir

منم تو رو دوست دارم...!

پادرا دوشنبه 28 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:37 ق.ظ http://www.padra.blogsky.com

بسیار عالی بود
این نوشته از اون نوشته هایی بود که نور و گرما درونش احساس میشه و نگاه سازنده توش بارزه

تبریک میگم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد