میدونی چرا به این مصیبت ها دچار شده ایم ؟
دلیلش خیلی واضح است !
اون
موقع که باید با فرزندان مان ارتباط برقرار می کردیم . زمانی که باید
اعتمادشون را جلب می کردیم . هنگامی که باید اعتماد بنفس اونا رو تقویت می
کردیم . باید در ساختن شخصیت شون . در شکل گیری اندیشه شون ، بعنوان یک
تکیه گاه و یک همراه در کنارشون باشیم . نبودیم . بله . نبودیم .... و این
شد که بچه های ما ایده آل ها و دیدگاه هاشون را جای دیگه جستجو کردن .
تشنگی دانستن شون را جای دیگه سیراب کردن . و هی به تدریج از ما دور شدن .
یه موقع بخودمون اومدیم . دیدیم چقدر ازهم فاصله گرفتیم . چقدر دور
شده ایم . هیچ چیز مشترکی بین ما نیست . یعنی اصلا بهش فکر نکرده بودیم .
اصلا نمی دونستیم بچه هامون چی میگن - چی میخوان - کی هستن - کجای زمان
قرار دارن .
حالا هم هیچ کاری نمی تونیم بکنیم . کاش فقط میتونستیم
هیچی نگیم و اونا را راحت بزاریم . اما بازهم آزارشون میدیم ، اما فکر می
کنیم دوستشون داریم و داریم مسئولیت مون را در قبال اونا انجام میدیم .
دنیا را برای خودمون و اونا جهنم کردیم . جهنم .
میدونید ما تو بیست
سالگی ، ناگهان ول شدیم میون یه جنگل پراز اتفاقات ناشناخته - پر از
تفکرات جور واجور . همه چیز برامون عجیب بود و نمی تونستیم هضمش کنیم .
نمی دونستیم چه خبره . بعد تا چشم واکردیم دیدیم یه گردان بچه ساختیم که
نه تجهیزات دارن و نه دیسیپلین و نه مشق رزم کردن . تا اومدیم خودمون رو
بشناسیم دیدیم در دو جبهه متخاصم داریم با هم می جنگیم . یه جنگ فرسایشی .
و این جنگ تا نابودی نسل احمق ما ادامه داره و گریزی نیست .
خودتون فکر
کنید آیا راه حلی وجود داره که یکی از طرفین کوتاه بیاد و تسلیم بشه ؟ شما
میتونید پدر و مادرهای 30 سال پیش رو ببخشید ؟ میتونید خودتون را فدای
خودخواهی و استبداد اونا کنید ؟ میتونید بخاطر اینکه پدر و مادر شما هستند
، عقاید اونا را بپذیرید ؟ میتونید سکوت کنید و ناظر انهدام نسل خودتون
باشید ؟
سلام
من این پستتون رو تو وبلاگم گذاشتم و لا به لاش خودم نوشتم خوشحال می شم بخونید
برگی از چقدر دلم تنگ بود.
من از پدر و مادرم متشکرم که منو به دنیایی آوردند که همه در فکر غارت و تملک دیگرانند
از پدر و مادرم تشکر میکنم که منو در سرزمینی بوجود آوردند که دروغ و چپاول و بی احترامی افتخار مردمشه و هیچ کس مسئول هیچ چیز نیست
ازشون قدردانی میکنم که در کشور فقر و جهل و خرافه بوجودم آوردند تا با حماقت و کثافت سرگرم باشم
من از پدر و مادرم متشکرم که در شهری بدنیا اومدم که پولدار یعنی خوب و متفکر یعنی بد
... ... ...
از پدر و مادرم سپاسگذارم که منو وسط جنگ و بمباران و قحطی ، وسط دعواهای خانمان بر اندازشون ، و وسط زد و خوردهای بی رحمانه شون آفریدند تا یاد بگیرم که جز با سرکوب دیگران و باج دادن و چاپلوسی به پلیدیها هیچ راهی برای پیشرفت نیست
ازشون متشکرم که در میان مردمی بدنیا اومدم که همه تو فکر سیر شدن غرایزند و هیچ کس نه به کسی احترام میذاره و نه کسی رو از اعماق وجودش دوست داره
... ... ...
و من از پدر و مادرم بسیار بسیار متشکرم