کاش می شد دست خدا را گرفت و در پس کوچه ها دنبال دوست گشت . کاش می شد در این ایامی که مردم مشتاق و سرگردان . میان شیشه های نشکن شفاف بدنبال تن پوش رنگارنگ نوروز می گردند . کمی هم دوست پیدا کرد .
کاش می شد با خدا آهسته در بز رو کوه های سر سبز زمین قدم برداشت و سینه را بگشوده . از غم و اندوه بیداری کلامی گفت و گو کرد .
کاش می شد با خدا روی نیمکت های کلاس اول دوباره الفبا را دوره می کردیم . کاش می شد من برای یکبار هم نمره صفر انشا را صید می کردم و نقاشی را خوب می آموختم .
تصویر محو ذهن من از انسان همان نقاشی خاکستری در کودکی یا خطوط معوج رنگی به معنای انسان های مخمور است .
کاش می شد .
امشب بازهم خواهم رفت . امشب باز از خدا می خواهم که با من کمی در کوچه بدنبال دختران زخم خورده . بدنبال فرزندان آدم که زیر تسمه چرمی برنگ چرم نعلین همسایه . برنگ لاشه بزهای قصابی ....
آه نه . خدا در فرصتی اندک چگونه این مصائب را باز بیند ؟
نه از خدا خواهم خواست از هزاران آدم مسخ بی تحرک .چندین ستون محکم و کاری بسازد تا کف چوبی پل های آخر را نگه دارند .
کاش می شد در رکاب این خدا . آن روز که با هم خواهیم بود . چندین کاتب صالح شرح حال مردمان را سخت بنگارند تا به محشر شفای عاجل امتی باشد .
خدایا . باز هم می آیم . صف دیدار تو طولانی است . اما من ندارم جز خدایم یاوری تا دلخوش دیدار او باشم .
خوب تو اگه دوست دلت میخواد منو اهلی کن....
این یک جمله رو روباه به شازده کوچولو میگه تو شازده کوچولوی اگزه سنت دوپری که من عاشقشم هر چند وقت یکبار میخونمش...
من دیگه تصمیم گرفتم ناله نکنم استاد به اونی که پولم میخوره زنگ میزنم میگم چیزی کم و کسر نداری ؟؟؟؟
به اونی که قلبم رو شکسته پیغام میدم هر وقت به من نیاز داشتی خبرم کن؟ ( شاید نیاز داشته باشه که قلب یکی رو بشکونه آدم که کف دستش رو بو نکرده...)
این هم یه نوع مبارزه بزرگ از نوع آخر من مطمئنم که رسالتم پاک بودن حالا سبز باشم سرخ باشم یا بی رنگ...
غلام همت آنم که .....
توفیق جان . قربونت برم . همه درد دل ها که درد دل خود آدم نیست . خب خیلی وقت ها باید خودمون را فراموش کنیم و بجای دیگران حرف بزنیم .
آدمایی که نمیتونن حرف بزنن هم نیاز دارن که یه نفر درد دل هاشون رو بگه تا خیال شون راحت بشه یه کسی بهشون فکر میکنه و بیاد شون هست .
کاش می شد...
کاش...
گمگشته ام در این وادی ! | کجا میبرد این دل مرا ؛ کجا ! |
یا علی
با آه و ناله و سوگ و اندوه که نمیشه دوست پیدا کرد
این روزا مردم پشت اونهمه شیشه رنگی دنبال شادی میگردند
دیگه کسی حوصله دردهای عمیق انسانی رو نداره
دیگه کسی نمیخواهد بدونه چند نفر روزانه دارند میمیرند و نمیفهمند زندگی چیه
برای زندگی در این روزگار باید شاد باشی تا دوست پیدا کنی
شاد و خندون و پر امید باشی
دوستی که تنها رفیق شادی های شما باشد و اندوه تان را نپذیرد . فقط برای شادی ها خوب است .
بازهم هنگام غمگینی . تنهاهستی
دوستی که با حضورش زندگی رو پر از شادی کنه جایی برای غم نمیذاره که شما درونش احساس تنهایی کنی
وقتی اصل رو بر تنهایی انسان بذاری دیگه روی شادی رو نخواهی دید ...
این احساس تنهایی از خودخواهی انسان سرچشمه گرفته که دلش میخواهد جای خدا باشه و به منحصر بفرد بودنش انقدر افتخار کنه که حتی یادش بره تمیزی خونه اش رو به رفتگر محله مدیونه ...
انتظار ما از دوست زیادی زیاده .... کسی دنبال تنهایی و غمت نمیاد ... بریزش دور
خب بهتره یه مقدار واقع گرا باشیم تا ایده آلیست .