رهسپار آذرستان می شوم تا سرنوشت خویش را در این گستره نیز آزمونی کرده باشم . گرچه در پهنه این ستیزگاه نان و اندیشه . نان پیروز واقعی است . اینک لشکر بی شمار سفله گان در یکدست نان و در دستی زنجیر . به صف اندرآمده تا ریشه تاریخ این سرزمین را بخشکانند .
نیک می دانم شقاوتی که بر من می رود از درد کمرم است که خم نمی شود و دست های خسته ام که دراز نخواهد شد .
خیلی جالب بود لذت بردم .
به من هم سر بزن[گل][گل][گل]
سلام
ممنون قشنگ بود
راستی اگر با تبادل لینک هم موافق بودید حتماً خبرم کن
سلام
ممنون از احوال پرسی تون . هستیم . میایم ، سر می زنیم و می خونیم ونظر نمی گذاریم چون بلد نیستیم خوب فکرمون رو بیان کنیم
مثلا در مورد همین پست شما هم شاهد بودین که بین اندیشه و نان ، اندیشه رو انتخاب کردم و باقی ماجرا که گذشت. حال و روزمون هم شده اون چه که می بینید
این جور انتخاب ها ظرفیت می خواست که ما نداشتیم.
انشاا... قلیانتان چاق است و کام می دهد دیگر ...؟
شهر تبریز است و جان قربان جانان میکند
سرمه چشم از غبار کفش مهمان میکند
*******************************
گر تو هم کامی بخواهی زین نوک قلیان ترک
زودتر رختت ببند و ره بزن بر خوان ترک