کجاست موعود

جهان بر دست باد می رود

هرسوی این چراغ

نوری است به تاریکی

روزنه های حقیر خورشید نمی شوند

 

تابناکی نگاهت

شعله های خشم تو بود

برعدالت جامانده

در پستوی عقایدمان

 

چه حنجره های خاموشی

از هیچ سوی زمین

بوی عشق نمی آید

کجاست سفیری که وعده داده اند

کجاست موعود

کجاست

 

درهای بهشت به کدام سو

گشوده می شوند

وقتی که پشت من

از تازیانه ی عداوت دوست

زخم عمیقی دارد

دوست کجاست

 

کدام دهلیز بی روزن

به میعادگاه خون وشمشیر

منتهی خواهد شد

 

کسی آیا

کسی هست

که

بمن بگوید

نان را

در کجا می توان خرید

بی بهای فروختن انسانیت مان

به لبخندی

یا مهربانی دستی

 

موعود من کجاست

من خسته ام

خسته

اگر یافتی

بگو

من سالها برپای زخم خورده

انتظار می کشم

 

کجاست

بگو

هنگامی که درهای بهشت

به هیچ سویی گشوده نمی شود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد