خانه عناوین مطالب تماس با من

از خویش رها . پی تو میگردم

شعر و ادبیات

از خویش رها . پی تو میگردم

شعر و ادبیات

روزانه‌ها

همه
  • بانک نرم افزار معرفی نرم افزار های کاربردی و آموزشی

پیوندها

  • جمله های جادویی
  • فتوشاپ

دسته‌ها

  • فراتر از عشق 33
  • مردگان برخاسته 8
  • آنچه انتظار می کشیم 25
  • عمری که هدر شد 12
  • تهوع سبز 2
  • رادوین - آزادمرد کوچک 2
  • سوگنامه مردگان جنگ 6
  • از رنجی که می بریم 20
  • زندگی و باریکه های مرگبار 6
  • پس کوچه های خلوت آدم ها 4
  • این زمان را پیش از این ها زیسته ام 1
  • کمی هم برای دل خودم 2

ابر برجسب

سرزمین مردان بسیار سیاست روز

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • خانه ی قدیمی من
  • حسد
  • پنداشتم یاوری هستی !
  • مادر
  • اندکی عشق

بایگانی

  • مهر 1398 1
  • بهمن 1393 1
  • تیر 1393 1
  • فروردین 1393 1
  • آبان 1392 2
  • تیر 1392 1
  • اردیبهشت 1392 1
  • فروردین 1391 1
  • بهمن 1390 1
  • مرداد 1390 1
  • بهمن 1389 2
  • دی 1389 2
  • آبان 1389 4
  • مهر 1389 1
  • شهریور 1389 2
  • مرداد 1389 4
  • خرداد 1389 2
  • اردیبهشت 1389 7
  • فروردین 1389 13
  • اسفند 1388 4
  • بهمن 1388 5
  • دی 1388 5
  • آذر 1388 4
  • آبان 1388 3
  • مهر 1388 9
  • شهریور 1388 7
  • تیر 1388 6
  • خرداد 1388 3
  • اردیبهشت 1388 8
  • فروردین 1388 6
  • اسفند 1387 4
  • بهمن 1387 4
  • دی 1387 1
  • آبان 1387 3
  • مهر 1387 1
  • شهریور 1387 1
  • مرداد 1387 5
  • تیر 1387 2
  • خرداد 1387 8
  • اردیبهشت 1387 4
  • فروردین 1387 9
  • اسفند 1386 4
  • بهمن 1386 1
  • دی 1386 4
  • تیر 1386 1
  • خرداد 1386 2
  • آذر 1384 2
  • آبان 1384 1
  • دی 1382 1
  • آذر 1382 1
  • آبان 1382 1
  • مهر 1382 1
  • شهریور 1382 2
  • تیر 1382 6
  • اردیبهشت 1382 11

آمار : 90974 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • چیزی مثل سنگ / چیزی مثل ابر شنبه 27 مهر‌ماه سال 1387 22:20
    داری تو پیاده رو راه میری ُ تو فکر گرفتاری هات و مشکلاتی هستی که سر راهت قرار دادن . هوا خوبه و خوشحالی که حداقل این یکی اذیتت نمیکنه . به تعجیل قدم برمیداری . میخوای قبل از فروکش آفتاب سرخی که از دست آدما فرار میکنه . به یه جاهایی برسی و یه کم کارهات رو ردیف کنی . اما ناگهان .... ناگهان پیشونیت گرومبی میخوره به یه...
  • ضایعات این هجوم مهلک پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1387 15:46
    این روزها به خانه هر دوستی ، آشنایی در این دنیای مجازی سر می کشم ، پراز گپ های سیاسی و ازهمه بدتر مباحث تخریبی است . عادت بدی پیدا شده ، چرا مردم در فرضیه های علمی داخل نمی شوند و اعتراض یا اظهارنظر نمی کنند ؟ چرا مردم در اجرای روش های پزشکی و درمانی وارد نمی شوند و نظریه ارائه نمی کنند ؟ چرا هنر و تاریخ و ادبیات و...
  • پژواک یک صدا سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1387 04:14
    شاید دلیل تنهایی ما اینه که فقط خودمون رو می بینیم . یه کم سرمون رو بالا کنیم ، می بینیم آدما همه شون تنها هستند . اما حرفاشون مثل هم هست . دلهاشون یه گرفتاری داره ، همه شون اسیرن . نگاه که میکنی در می یابی یه چیزی وادارت میکنه زمزمه کنی ، حرف بزنی ، فریاد بکشی . می بینی صدا ها تو هم می پیچند ، پژواک اون دلت رو می...
  • پشت پرده مخملی تمدن شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1387 03:13
    امروز هشدارهای قابل تعمقی در جامعه دریافت می شود که خطر آن از جنگ های هسته ای بیشتر و دردناک تر است . چرا فرهنگ ما به سرعت به سمت انحطاط در حرکت است ؟ چرا مادران فردا به سلاح های کشنده ای برای نسل های بعد مبدل می شوند ؟ از چه زمانی این برگزیدگان خلقت که میتوانستند مهمانان بلامنازع بهشت باشند به ناگهان به ویران گری...
  • چه کسی با من سخن گفته بود ؟ چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1387 02:23
    Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 همنوا ـ در راهی که میروی ، شعرت را با من زمزمه کن تا شعور تو را دریافت کنم . روشنایی لبخند نگاهت چراغ راه من خواهد بود ، اگر باورم کنی که نیازمند یکی بوسه و اندکی مهربانیم . پروا مکن ـ برای پرواز ، تنها گره دست هایمان کافی است و قدری امید که هدیه کنیم یکدیگر را در...
  • آیینه ها چون شکست جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1387 20:52
    پندار آدمی هرگز بر مدار حقیقت نمی چرخد . آنچه اتفاق می افتد . کنشی در زمان سپری شده است و آنچه می بیند در تاخیر زمان تجلی یافته است .
  • با یک دوست با یک دست چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1387 21:17
    دوست خوبی تو سایتش مطلب زیبایی نقل کرده بود که من را وادار کرد برایش بنویسم . «( این مطلب صابون و یار آغلادی من آغلادیم )» اینجا /http://www.blog.khan.ir گریه چیست وقتی فریاد می کنیم گریه چیست وقتی حرف می زنیم گریه چیست وقتی لبخند می زنیم گریه چیست وقتی دستهایمان حلقه می شوند در یکدیگر وقتی نگاهمان گره می خورند وقتی...
  • بازگشت یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 18:51
    خوشحالم . یک نفر دیگر به زندگی برگشت . این احساس امنیت و بازگشت به آغوش همسر و خانواده به آسانی بدست نیامد . اما بالاخره حاصل شد . پایداری و امنیت خانواده زیربنا و شالوده تفکر انسانی است . باید به آنچه داریم فکر کنیم . آنچه در رویاهامان شکل میگیرند ، هرگز چیزی نیستند که در واقعیت اتفاق می افتند . ماهها طول کشید و...
  • بوی اطلسی - تقدیم به همسر مهربانم دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 23:04
    مادرم امروز مرا خواب دیده بود با ردای بلند سفید و دستهای طولانی که در افق گم می شد مادرم خواب دیده بود که حیاط خانه ما پر از اطلسی است و دخترم که حجرالاسود را بوسیده بود بوی اطلسی را حس می کرد گفتم روزت مبارک مادرم لبخندی زد و من به چشمهایش خیره شدم پر از ستاره بود و روشنی چشم های مادرم سر سجاده نماز پشت عطر گلاب...
  • دوش مرا کار افتاد سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1387 01:37
    بعد آن شور مرا دوش تغزل افتاد رفت حالی و غزل بر وفق افتاد بعد آن قافیه و مصرع روح انگیز مرا با صنم سرو قدی کار افتاد
  • دوش مرا یاد آمد سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1387 01:16
    دوشینه مرا شرح دلی در یاد آمد حیرتا این همه ابیات غزل کار آمد قافیه بازست غزل این مصرع ساز با کرشمه و تغزل به سرا باز آمد
  • مرداب پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1387 12:46
    من نیمه ام را یافتم هیهات چه مردابی ساکن و سنگین مرا می کشد آرام در میان توده گل ها نیمه ی من فرو افتاده بود آنجا میان شهوت و خسران صدا در حنجره خاموش بود با نگاهی چون نگاه مردگان سینه اش خالی ز هر عشقی اسیر وهم بی پایان یک آغاز که او را می کشید هرسو به دنبال هوس های مرده ای دیگر شمار مردگان فزون از نیم خلقت بود و...
  • رجعت چهارشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1387 14:59
    پنج سال پیش اول بار به مهمانی بلاگ اسکای اومدم و مقیم بودم تا فرودین که به پیشنهاد دوستی موقتا خانه عوض کردم - اما - اکنون بازگشتم هیچ جا بلاگ اسکای نمیشه
  • از سپیده آمده ام سه‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1387 14:46
    کسی از روشنی رفت کسی خاموش خاموش رفت کسی که حرف های او مثل حرف های معلم کلاس سوم بود کسی که نان را هیچوقت به نرخ دوستی برابر نمی کند کسی که نفَس ش برای دوستی میرفت برای عشق انسان کسی به تیره گی رفت کسی که خورشید را می خندید کسی که دریا را می نوشید کسی که جنگل برایش کوتاه بود در تنهاییش به دنبال کسی نبود و در رفتنش نه...
  • مرداب سه‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1387 14:38
    من نیمه ام را یافتم هیهات چه مردابی ساکن و سنگین مرا می کشد آرام در میان توده گل ها نیمه ی من فرو افتاده بود آنجا میان شهوت و خسران صدا در حنجره خاموش بود با نگاهی چون نگاه مردگان سینه اش خالی ز هر عشقی اسیر وهم بی پایان یک آغاز که او را می کشید هرسو به دنبال هوس های مرده ای دیگر شمار مردگان فزون از نیم خلقت بود و...
  • یه روزی آخرش میاد سه‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1387 14:35
    چرا نمیزاری آروم باشم . چرا هی تحریکم میکنی که فریاد بزنم . چرا گره تو گلوم را باز میکنی . چرا میخوای خواب آدما آشفته بشه . یا میگی انتقام سیلی زهرا - یا از جنگ و آدماش حرف میزنی . چرا اشکمو در میاری . آخه مرد . مگه الان جای حرف زدن از جنگه ؟ مگه دیگه کسی حرمت زهرا میدونه چیه ؟ مگه کسی مهدی میشناسه . چرا؟ یه مشت خاک...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1387 14:34
  • من خوشبختم چهارشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1387 02:29
    من چقدر خوشبختم خانه ای دارم به اندازه فکرم دلی به اندازه یک قوطی که در آن فلفل می ریزند چشمی دارم که با آن می توانم فاصله هر قدمم را اندازه کنم من به نادانی خود خوشبختم وسعت اندیشه من به اندازه گودالی است که روزی در آن می افتم من به نادانی خود خوشبختم من درد را درد دندان می دانم من چه می دانم وقتی مادری فریاد کند من...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1387 14:01
    سکوت آرام آرام بر زندگی ما سایه می کند و رخنه های امید مسدود می شود . هوای مسمومی ذهن تو را و مرا آکنده می کند و رخوت توان باز ایستادن را ازما فرو گرفته است .
  • زندگی یکشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1387 13:54
    آنچه می یابیم ، هرگز تمامیت زندگی نیست . تنها بخشی از زندگی ست که در روشنی روز واقع شده است .
  • فرشته ای برای رویاهای کودکیم یکشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1387 13:53
    وقتی که آرام آرام موجی گرم از دستهایت آغاز می شود و سراسر وجودت گر می گیرد پیش از آنکه خاکستر شوی بیاد آر چه کسانی را به خاکستر نشانده ای من آغازگرشعله فروزان جسم تو خواهم بود با من بسوز که بهشت جای سوختگان این جهان خواهد بود دست های لرزان سینه های کال را میفشرد با شوقی از وصل سیب هنگامی که شکوفه زند در بهار و شهد...
  • خونه جدید یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1387 19:45
    یه چند وقتیه رفتم مهمونی . خونه یکی از دوستام ولی بازم برمیگردم اینجا . آدرس خونه جدید من اینجاست به من سر بزنید . فعلا یه قصه شروع کردم که میتونه براتون جالب باشه
  • در هوایی که نفس می کشیم جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1387 03:35
    با گیس های ژولیده و سبدهای خالی نان در دست هاشان شکم های برآمده با نگاه بی فروغ در جستجوی بستر نرمی برای پرکردن سبدهای خویش گلچهره های شکفته در مرداب با دستهای تمنا لبخند مرده بر لبان برآماسیده در عطش سال های دور حسرت در چشمان دختری شان آهن و دود و اسکناس دلهای شیفته بر آنچه نمی یابند کودکان بی سر در گهواره های هرزگی...
  • تلخ ِ تلخ پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1387 18:43
    در دنیایی زندگی می کنم که افکار آدما تنها مایه رنج و عذاب است . تاسف من بخاطر متفاوت بودن خودم هست . چرا باید صادق باشم . چرا باید خوب باشم . چرا باید بر روی تعلقات دیگران چشم بپوشم . چرا باید دستهایم را قطع کنم تا نتوانند دزدی کنند . چرا دلم را در اتاقی سنگی محبوس کنم تا دزدیده نشود . چرا باید امانت دار باشم . چرا...
  • رویش پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1387 00:21
    در زمین تشنه دانه می نشانم باران کدام باران باران دیدگانت کدام دیده ابر کدام ابر ابر دلت کدام دل همان باران که زنده می کند خاک را ؟ کدام دانه همان دانه که عشق می رویاند ؟ کدام عشق همان عشق که خرمن ها را سوخت ؟ خاکستر خاک دانه آب زندگی عشق چه وسعت بی پایانی راستی آخر زمان ساعت چند است ؟ آری همان زمان که خورشید می دمد...
  • یگانه ترین یار یکشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1387 15:12
    وقتی که تنهاترین دوست یک نگاه بود وقتی که یگانه ترین یار بوسه ای وقتی که یاوری نبود دستی مرا می کشید به روشنی روز و تنهایی مرا پر می کرد چه ستیزی بود با من که اینگونه دریغ می شود لبخندی مهربانی تنها آرامش من بود در این واپسین من گاو خیش نیستم نرینه ای برای شخم ماده زمین من خالق انسانیت گمشده نیستم من انسانم نیازمند...
  • بغض ها - فریادها یکشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1387 14:58
    چیزی مثل بغض در گلو چیزی مثل حسرت در نگاه پای خسته را توان پیمودن نبود برخاست دل در زلال چشمه شست سینه از بوی حق آکنده کرد نور در چشمان خسته جست برگ ها جان گرفت ریشه در خاک افزون شد و میوه ها پرداخت کرد سیاهی رفت و دیگربار روز شد خورشید تابان در میان آسمان جاگرفت رخت رخوت بر کشید از تن بار دیگر پا گرفت راه طولانی بود...
  • خرامان می شود جمعه 9 فروردین‌ماه سال 1387 12:38
    جستجو کردم دری یافتم قفلی شکست در گشودم سینه ای مالامال راز دستی به دستم رها هرگز نگسلم پیوند تمنا دارد این دستی که در دستم فتاد غزال وحشی ام هرگز خرامان نمی گردد مگر بوی آشنا رامش کند
  • سه شکوفه سرخ چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1387 00:29
    این زخم را مرهمی دیگر باید که تاول روزهای سوخته را درمان کند زخم هایی دهان گشوده از اعماق آدمی و سخن هایی محبوس در سینه هامان بغض های در گلو مانده از تیرگی های پابرجا دست مهربانی می جویم که دل شکسته مرا پیوند زند با آفتاب دستی که سیاهی را بزداید از اندیشه من کجا کجا می توانم برای آخرین بار قلبی صمیمی بیابم برای...
  • کجاست موعود شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1387 23:21
    جهان بر دست باد می رود هرسوی این چراغ نوری است به تاریکی روزنه های حقیر خورشید نمی شوند تابناکی نگاهت شعله های خشم تو بود برعدالت جامانده در پستوی عقایدمان چه حنجره های خاموشی از هیچ سوی زمین بوی عشق نمی آید کجاست سفیری که وعده داده اند کجاست موعود کجاست درهای بهشت به کدام سو گشوده می شوند وقتی که پشت من از تازیانه ی...
  • 188
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • صفحه 5
  • 6
  • 7