فاصله

از فاصله سخن گفتی

دور

دورتر

 

از چشم اندازی مرتفع

می گویم

آنجا که زمین

به دانه حقیری می ماند

و آرزوهای کال را

غباری موهوم احاطه می کند

آنجا که لبخند حجم وسیعی دارد

و بغض های دائمی در خلوت و سکوت می شکند

آنجا که فاصله

مفهوم عداوت نیست

و دور

چیزی میان گریه و لبخند است

از انتظار گفتی

از آینده

روزهای خالی

اینجا انتظار یعنی زندگی

یعنی

پنجه درافکندن

با هجوم درد

 

آینده

یعنی امروز

یعنی اکنون

یعنی حضور

روزهایی که می گذرند

بی وقفه

پرشتاب

بی آنکه قیلوله را چشم شسته باشی

 

من از مرتفع ترین قله جهان

می گویم

از سپیدی

برف

آفتاب

از روشنی سخن می گویم

 

در این تیرگی

ای صمیمی ترین یار

چراغی بیفروز

تا روشنی بخش راه دیگران باشی

و از عشق مرهمی بساز

برای  مردانی که

از زخم عمیق خنجر گذشته اند

=============================

۱۴ بهمن ۸۶