دوست تر داشتم تا مرا
زرتشت وار می ستودی
که با دستهای تهی در انبوه
نداشتن ها و باورها اینگونه
به یاریت شتافتم
من در انتظاری که از کودکیم به گردن آویخته ام
مردی چنین هیبت ناک را آغوش بر گشوده ام ....
رنج عمیق من از ناپایداری انسان نیست
خود از نبودن انسانیت اوست
که اینکونه مازآسا به خود می پیچم . ...
هی آیا زرتشت هم ...
آیا لباده پیامبری را این قوم
در حراج عقیده به دیناری بفروختند مگر
که از هیمنه اهرمن
اینسان هراس وجود پرتوان تورا درآمیخته است
دستهایت
دستهایت را بنگر
که خطوط تاریخ چه بیرحمانه
برشیارهای مضحک آن تاخته است
و فردا که خطوط محوی
در چشم اندازهای نومید می گذرد
خواهش می کنم شما می تونید هر وقت که بخاین از مطالب وبلاگ ما استفاده کنید .
سلام جناب اقای پاکزاد،،احوال شما...
میگم بابا اینا رو خودت گفتی؟ منظورم اون شعر نو هست...
خیلی قشنگه، جدی می گم
بای
با اسب های ماسه رسیدیم
بر ساحل حنظل و تیغال
بر گداز مس
در آبگینه شنزار
گاهی که شاعران به سمت پر اندوه وزن تاختند
به مصراع خنده ای
از قصیده های سوگ گذشتیم
و راویان مقاتل
در سراب واسطه ها
سکوت را تعزیه کردند
***********
در خلخال زنان زیستیم
و تاریخ
میل کشیده می نگریست
سلام. وبلاگ جالبی داری... موفق باشی :-)
بابا پاکزاد این شماره سریال ویندوز سرور ۲۰۰۳ رو نداری؟ اگه داری لطف کن به من هم بگو
سلام آدرس لوگو رو برات ایمیل کردم قبلا از اینکه لینکم رو میذاری متشکرم به من یاد بده چه طوری میشه لینک تو وبلاگ گذاشت مرسی
Salam,
shoma yek email az man darid
Bebinid be darede weblog nevisi mikhorah ya nah.
Rasti
Shere haye khobi migin ha
Vali nemidonam ke gorohe khoni shoma be TYR mikhorah ya nah.
(:
سلام آقا پاکزاد . تو نظراتی که میدی توی آدرس وبلاگت بین بلاگ و اسکای یه فاصله هست اونو بردار .
ممنون از حرفهای قشنگی که زدی.
پس کی up date میکنی نا سلامتی ما لنگ شماره سریال ویندوز ۲۰۰۳ هستیم ها !! ما خیلی مخلصیم